بنیتای قشنگمبنیتای قشنگم، تا این لحظه: 12 سال و 16 روز سن داره

دختر بی همتای ما

نهمین ماهگرد تولد بنیتا

دختر بی همتای مامان و بابا ،بنیتای نازم امروز نهمین ماهگرد تولد زیبای توست.. امروز نهمین ماهیه که سه تایی شدیم ،مثله اون 9 ماهی که دوتایی بودیم ..یادت که نرفته؟!تو نی نی تو دلیه مامان بودی و عشق بابا.. ولی انگار این 9 ماهی که تو به جمعمون پیوستی خیلی سریع تر از اون روزایی گذشت که چشم انتظار اومدنت بودیم. شاید به خاطر اینه که انقدر وجود دوست داشتنی تو مارو سرگرم خودش کرده که دیگه گذر روزها و ماهها رو متوجه نمیشیم. عسل مامانی توی این ماهی که گذشت خیلی به توانایی هات اضافه شده و تلاشت برای شناخت محیط اطرافت و یادگیری چیزهای جدید خیلی بیشتر از ماههای قبل بود.یک سری از کارهایی که این ماه موفق به انجامشون شدی رو برات می گم: ...
24 دی 1391

سفر به جزیره زیبای قشم

بنیتا گل قشنگم روز 6 دی ماه وقتی که شما درست 8 ماه و نیمه بودی ما به جزیره قشم سفر کردیم ..از اونجایی که من و بابایی برای مسافرت یکباره تصمیم می گیریم و فرداشم راه می افتیم این سفر هم همین جوری شد و ظرف دو سه روز برنامه شو ریختیم و با ماشین خودمون رفتیم قشم جایی که من و بابا عاشقشیم چون خاطرات خوبی ازش داریم . خدارو شکر توی این سفر تو خیلی دختر خوبی بودی و اصلا مارو اذیت نکردی ..انگار که آب و هوای اونجا بهت ساخته بود چون هم خوش خواب شده بودی و هم خوش خنده و جالب اینکه اونجا حتی شبها هم کامل تا صبح می خوابیدی!! حالا بنیتا جونم با این سن کم هم دریای شمال رو دیدی و  هم دریای جنوب ..امیدوارم همیشه خوش سفر باشی عروسک نازم اینم عکسای...
14 دی 1391

شب یلدا

دختر قشنگ مامانی دیشب شب یلدا بود و اولین سالی که ما تورو کنار خودمون داشتیم..چون  چندروز دیگه هم تولد من بود تصمیم گرفتیم شب یلدا و تولد رو یکی کنیم و خونه خودمون یه مهمونی کوچیک بگیریم .به خاطر همین هم خانواده من و خانواده بابایی و خانواده عمو حشمت رو دعوت کردیم تا دور هم باشیم و خدارو شکر مهمونی خیلی خوبی بود و خوش گذشت.. چندتا عکس از شب یلدا و تولد مامانی :   ...
1 دی 1391
1